باران خون P25 S2

ویو ا/ت
از ماشین پیاده شدم و در ماشین رو محکم بستم و رفتم سمت خونه و درو کوبیدم که جونگهو درو باز کرد
جونگهو: مامانی اومدی{ذوق}
ا/ت: اره پسر قشنگم
بغلش کردم و رفتم داخل خونه و نامجون هم اومد تو و الان تنها مشکلم اینه که اگه بخوام با نامجون بمونم باید به جونگهو بگم اون باباشه از اونجایی که جونگهو خودش نامجونو میشناسه چون همیشه خاطراتمونو براش تعریف میکردم و عکسامونو نشونش میدادم اما از این که اون شناخته پدرشو مطمعن نبودم
سونگمین: خوبی؟
ا/ت: اره
سونگمین: دوباره نفست مشکل ساز شد مگه نه؟
ا/ت: اره
نامجون: باید بهم میگفتی شاید راه درمانش اسون تر میبود
ا/ت: درمانش چیز خاصی نیست گفتم که به مرور زمان
جونگهو:مامانی مریضه؟
سونگمین: نه حالش خوبه
جونگهو: اله مامانی؟
ا/ت: اره خوبم عزیزم
----------------
متوجه این شدم که جونهو به نامجون خیره شده یکم سمت خودم کشوندمش که متوجه شدم تپش قلب داره
ا/ت: چیشده پسرم؟
جونگهو: مامانی بابا بلگشته؟ اخه اون...
نامجون: درگوشی کار بدیه ولی من میفهمم چی میگی کوچولو
جونگهو:{فقط خیره شده به نامجون}
نامجون: اونجوری نگام میکنی قند تو دلم اب میشه
جونهو: مامانی اون بابایه؟
ا/ت:...
نامجون: خودمم ،اقای کیم جونهو
جونگهو:من باول نوموکونم
نامجون: ببخشید که این همه مدت نبودم کنارت ولی الان برگشتم کنار تو و مامان قراره باهم یه زندگی خوبی رو داشته باشیم
جونگهو:{قایم میشه تو بغل ا/ت}
ا/ت: تو نباید معذرت خواهی کنی این من بودم که نزاشتم تو جونگهو رو ببینی
نامجون: اگه میخوای بگی ببخشید که باید بگم غلط میکنی خانم جانسون {گلوشو صاف میکنه} یعنی کیم
ا/ت: ...
نامجون: کو دوئین؟ نمیبینمش اخه تازه اومده بود کره
ا/ت: ...{بغض}
نامجون: اتفاقی افتاده؟
سونگمین: نمیدونم چجوری بگم ...
ا/ت: همون جوری که تر زدی تو زندگیم بگو
سونگمین: مگه دست من بود؟ اگه انجامش نمیدادم مجبور بودم سه تا ادم بیگناهو از بین ببرم
ا/ت: اره بابای من گناهکار بود
سونگمین : وقتو من تعیین نمیکنم
نامجون: چه خبرتونه اروم، تو بگو جونگهو کو بابا بزرگت؟
جونهو: بابا بزرگو گذاشتن تو یخچال...
نامجون: نه بابا جان تو نگی بهتره من مغزم میره یه جای دیگه
ا/ت: بچه درست میگه دیگه از این واضح تر باید بهت بگیم
نامجون: نه امکان نداره{ا/تو بغل میکنه}
ا/ت: من هنوز اومده بودم ببینمش ولی اون رفت{گریه}
...
{اسلاید دو هم جونگهو}